اولین نشست تبیینی، تحلیلی جنبش های دانش آموزی ایران برگزار شد.
در نشست تحلیلی تبیینی از اینجا آغاز می شود با رویکرد جنبش های دانش آموزی در ایران که با حضور جمعی از تاریخ نگاران و فعالین حوزه تاریخ شفاهی و مستند ایران و پیشکسوتان اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان برگزار شد به تحلیل و تبیین جایگاه و نقش جنبش های دانش آموزی پرداخته شد.
در این نشست سعید فخرزاده مدیر تاریخ شفاهی حوزه هنری گفت:
من چون به گذشته فکر میکنم نه به حال، این که الان جنبش دانشآموزی وجود داشته باشد یا نه خیلی اظهارنظر نمیکنم. ولی در گذشته بله، جریان جنبش دانشآموزی بوده است و نقش بسیار مؤثری در جامعه داشتهاند در زوایای گوناگون و در مصادیق مختلف. من خودم چون جزء همین بچههای دانشآموزی بودم که فعالیت میکردم، البته جزء کوچکی توی دبیرستان بودیم، از پاس دادن در جایی که به اصطلاح مکانهای مهم نظام بود و چون انقلاب پیروز شده بود و امنیت جامعه یک مقدار مخدوش شده بود و نیروهای امنیت درست و حسابی نداشتیم که یک مقدار نظم را برقرار کنند، خود این بچههای دانشآموزی در کنار دیگر نیروها در قالب بسیج میرفتند و شبها پاس میدادند و از آن مراکز نگهداری میکردند تا صبح دوباره دست آن کارگزاران اجرایی بدهند. تا مطالعه و پاسخ دادن و دفاع از اندیشهی انقلاب اسلامی. آن موقع گروههایی بودند، گروههای چپی مخصوصاً و بعدش هم مجاهدین خلقیها فعال شدند که جریان میلیشیها را توی دانشآموزان راهاندازی کردند. اینها به عناوین مختلف سعی میکردند نسبت به انقلاب، ذهن مردم را تخریب کنند. من یادم است مثلاً میآمدند تعریف میکردند شما خانهی آقای شهیدبهشتی رفتید؟ مثال میزدند حاج آقا شهیدبهشتی را. ایشان از طاغوتیان است! خانهاش این جوری است وضعاش اینطوری است. کجا میتواند این یک رهبر مثلاً انقلابی باشد و برای مردم انقلابی باشد؟ بعد ما آنجا کلی دردسر میکشدیم که برویم خانهی شهیدبهشتی را پیدا کنیم یا مثلاً دوستان بروند پیدا کنند ببینیم آیا این خبر درست یا غلط است و اگر غلط است چطوری پاسخ بدهیم. یا کتابهایی را مطرح میکردند. بنابراین جریان جنبش دانشآموزی در آن زمان، چه در زمان بحث جهاد، چه در حفظ و حراست، چه در زمینههای اندیشهی فکری، در همهی زمینهها فعال بودند.
بنده به زعم خودم تشکر میکنم از اهتمامی که مسئولین اتحادیه انجمن اسلامی دانشآموزی در ثبت و ضبط داشتند. در این زمینه باید عرض کنم که قطعاً ما جنبش دانشآموزی بسیار قوی در قبل از انقلاب داشتیم. یکی از مسائلی که باید حتماً مورد توجه قرار بگیرد این است که اندیشهی اسلامی در یک شرایط برابری با سایر رویکردها و اندیشهها توانست خودش را و برتری خودش را به اثبات برساند. این نکتهای است که ما حتماً باید بهش توجه داشته باشیم. حالا البته من گفتم شرایط برابر؛ ولی همانطور که عزیزان اشاره کردند مثلاً کانون پرورشی فکری دست چپ قرار گرفته بود؛ یعنی بدش نمیآمد رژیم پهلوی که تفکر چپ کنترل شده در اختیارش باشد. لذا اصلاً کانون پرورش فکری را واگذار کرده بود به بعضی از چپهایی که در خدمت نظام سرمایهداری قرار گرفته بودند. بنابراین من خیلی ملاحظه کردم گفتم شرایط برابر؛ اما این که تشکیلات مختلف، سازمانهای مختلف، نحلههای فکری مختلف وجود داشته باشند و به تدریج جوانان و سایر اقشار جامعه به برتری اندیشهی دینی سوق پیدا کنند. این یک نوع نگاه نظام اسلامی را به قشر جوان، خودش ثابت میکند که نگاه اقناعی داشت یعنی یک نگاه این که کار فکری در مورد آنها صورت بگیرد که نهایت انتخابگری صورت بگیرد. در حالی که شما تعریفی که سایر گروهها همان موقع داشتند، چه جریانات چپ چه جریانات ناسیونالیستی مثل جبهه ملی، نگاهشان به جوان یک نگاه بسیار تحقیرآمیز بود. خاطرات بختیار را شاپور بختیار، مسئول شاخهی جوانان جبههی ملی است شما وقتی میخوانید میگوید که ما به جوانان، دانشجویان به عنوان پاپت نگاه میکردیم یعنی مزدور. کسی که باید بدون هیچ اعتراضی یا سؤالی اندیشهی حزبی را و دستورات حزبی را دنبال کند. در این شرایط، ما به یک جنبش دانشآموزی یا جنبش دانشجویی دست یافتیم که همهشان در آن مقطع بخصوص… حالا ما خودمان آن موقع وقتی یادمان میآید دوران دانشآموزیمان را، خب قطعاً مطالعات زیادی داشتیم؛ یعنی با رویکرد مطالعه به انتخابگری میپرداختیم و این بسیار مهم بود که قشر دانشآموز ما … حالا من یک خاطره را خدمتتان بگویم. ما در دوران دانشآموزی، پانتومیم میگذاشتیم. پانتومیمهایی که مضمون سیاسی بسیار بالایی داشت که من یادم هست یک پانتومیم گذاشتیم. معاون دبیرستانمانم ساواکی بود، میدانستیم هم ساواکی است. یهو وسط برنامه آمد پشت سن که ببیند واقعاً ما داریم اداره میکنیم یا یک سری آدمهای مسنتر از ما وجود دارند؟ آمد گشت و دید که نه ما واقعاً خودمانیم داریم اداره میکنیم. خیلی تعجب کرد که ما یک محتوای سیاسی را داریم اجرا میکنیم. بنابراین دانشآموز آن موقع به دلیل انتخابگری، خودش یک جنبشی را به وجود آورد.
فخرزاده در ادامه افزود:
من همیشه این نگاه را دارم که خیلی معتقدم که چیزی را ما به عنوان تاریخ قلمداد کنیم که فایدهای داشته باشد، ازش بهرهای ببریم. صرف این که یک قصهای در یک گذشتهای اتفاق افتاده و ما میخواهیم مطلع شویم و بشنویم و خوشمان بیاید، این کفایت نمیکند؛ یعنی این تاریخ نیست. تاریخ یعنی ماده خامِ دانشی که از گذشته برای ما بماند و بتوانیم از آن استفاده کنیم. ببینید به طور کلی نهضت انقلاب اسلامی بر پایهی مردم شکل گرفت. این را همه اعتراف دارند؛ یعنی تکیهگاه اصلیاش مردم بودند و با نگاه دینی آمد و پیروز شد. بلافاصله پس از انقلاب، دنبال این بودند که نهادهایی را شکل بدهند، ساختارهایی را شکل بدهند که مردم، اتصالشان با حکومت قطع نشود ارتباطشان با حکومت قطع نشود. این نهادها آرام آرام شکل گرفت. حالا من خیلی نمیدانم که این تدبیر از فکر و بینش رهبران جامعه بود یا مثلاً گروههای خاصی از تجربهی دیگران استفاده کردند، خیلی من ریشهی این را نمیدانم اما این اتفاق افتاد. مثلاً بسیج شکل گرفت و انصافاً اگر بسیج نبود ما مشکلات زیادی را میتوانستیم در مقابل انقلاب که نمیتوانستیم حلش کنیم. جهادسازندگی که شکل گرفت. حتی کمیتهی امداد به عنوان رفع محرومیت و کمک به محرومین شکل گرفت و از جمله همین اتحادیههای انجمنهای اسلامی که دانشآموزی یکی از آنها بود. به نظر من اگر ما بتوانیم زمینهای را فراهم کنیم که خاطرات و حوادث و تجربیات ماندگار عزیزانی که توی جریان انجمن اسلامی دانشآموزان فعال بودند جمع کنیم، ما بتوانیم این پتانسیل را دوباره زنده کنیم. یعنی این پدیدهای که ضمیمهی ارتباط مردم که دانشآموزان یک بخش مهمی از این مردم هستند، دوباره برای کمک، همراهی با انقلاب اسلامی را در واقع فراهم کنیم. به نظر من ناخواسته و یا نادانسته و یا به اصطلاح بعضی آقایان شعارشان این بود که ما برگردیم به قانون یا قانونگرا باشیم، آهسته آهسته آمدیم نهادهای این چنینی را، این ساختارهای این چنینی را حذف کردیم و این یکی از آسیبهایی است که ما الان مقابلش هستیم و من فکر میکنم که باید به این بپردازیم که بتوانیم این اطلاعات را جمعآوری کنیم و ثبت و ضبط کنیم. فراوری این اولش کتاب است. یعنی شما تا کتاب تولید نکنید، تا منبع تولید نکنید، از آن نه میتوانید فیلمنامه تهیه کنید نه داستان تهیه کنید نه مستند بسازید. همهی تولیدات دیگر، چه هنری چه ادبی چه سیاسی چه علمی حتی، همهاش پایههایش مواد تاریخی است که باید جمعآوری شود. و خب الان بخش مهم و اعظم اطلاعاتی که در این باره وجود دارد، در ذهن آدمهایی است که در آن زمان بودند. با تنوع تولیدات، با تنوع فعالیتها در هر محله و شهر و روستا یعنی به تعداد شهر و روستاها و محلههایی که ما در کشور داشتیم تنوع فعالیت داشتیم؛ چون بارش فکری و دیدگاههای متفاوت، روشهای متفاوت، تمام این روشها اگر گردآوری و جمعآوری شود بعدها دستمایههای بسیار خوبی است برای این که بتوانیم در واقع یک استارت دیگر، یک حرکت دیگری در این رابطه صورت بگیرد.
در ادامه مجتبی رحماندوست در سخنانی بیان داشت:
من کشف این گنج را به دستاندرکارانش تبریک میگویم. نفس این که تک تک نیروهای مستعد را جمع کردید دستهبندیشان کردید ازشان این همه کار در آوردید برای تاریخ آیندهی کشورمان یک سرمایهی بزرگی آفریدید، دستتان درد نکند. واقعاً کار بسیار بزرگی انجام شده است. برداشت من این است که اول انقلاب، سازمان مجاهدین خلق ایران که از همان اول به درستی بهشان منافقین گفته شد، تکنیکهایشان در جذب دانشآموزان، بسیار بسیار ویژه بود یعنی آنهایی که به این سنین نزدیکترند سنینی است که آن ایام را کامل به یاد داریم، چیزی نمانده بود که حالا میگویند اگر چه نشده بود چنین شده بود، توی خانههای ما خلاصه توی هر خانهای یک آدم و یک دانشآموز و یک بچهای طرفدار و سمپاد منافقین پیدا شود. جنگ آمد نجات داد بسیج آمد نجات داد. سی و شش هزار شهید، ظرفیت نجات جوانهای ما را از دست شعارهای فریبنده و واقعاً تودل برو و جذب کنندهی منافقین نجات داد. بنابراین اگر چنین اتفاقی به نام جنگ را دانشآموزان شهید و بسیج دانشآموزی و حضور بچههای دانشآموز در جنگ نبود، این ظرفیت بسیار بالایی که میپرسند آیا توانمندیای به عنوان ظرفیت دانشآموزی که بسیار بسیار زیاد بود خیلی زیاد بود، برای ملت ما واقعاً داریم به دانشآموزانمان ظلم میکنیم که اینها را میاندازیم توی یک مسیری که بروند دانشآموز شوند حتماً دیپلم بگیرند، حتماً لیسانس و فوق لیسانس. اینها باید از وسط راه هی انشعاب بخورد جدا شوند توی مسیرهای اقتصادی، توی مسیرهای ابتدایی، و از این ظرفیت را در جاهای دیگر هم به کار بگیریم. بنابراین به اعتقاد من اگر چنین ظرفیتی الان این حرکت بتواند احیا کند، مثل همان بچههایی که شبهای حکومت نظامی توی همین تهران … ما آن موقع منطقه سیزده الان نمیدانم اسمش چند شده، آن ور خیابان هلال احمر آن ور میدان گمرک، خدا رحمت کند شهید شهسواری رئیس منطقه سیزده بود که امورتربیتی بود، یک حکومتی بود در منطقه سیزده آن موقع. فقط بیشترش به دست دانشآموزها بود و خدا را شکر میکنیم که به چنین نعمتی دسترسی پیدا کردیم و این عزیزانی که این آدمها را دورهم جمع کردند و بار دیگر وسیلهی احیای این حرکت شوند، بسیار خوشحال کننده است.
جواد موگویی، مستند و فیلم ساز نیز اظهار کرد:
من جنبش دانشآموزی اواسط دهه هفتاد محسوب میشوم. من توی جنبش دانشآموزی نبودم، دانشجویی بودم ولی آن موقع مدرسهی ما دانشآموزی نداشت. این که شما این سؤال را میپرسید یعنی که نیست که دارید از من میپرسید و این که سؤال ابتدایی جلسه این بوده که جنبش دانشآموزی داشتیم یا نداشتیم، نشان میدهد که همه توی جامعه، تلقیشان این است که نداشتیم و شما سعی دارید که این را اثبات کنید. همین که تیتر برنامه این است که «از اینجا آغاز شود» یعنی سال 1400 یعنی این که در طی اثبات هستید. این به نظرم کاملاً وضعیت اسفبار را نشان میدهد که ما توی نه مستند، نه توی کتاب، نه توی فیلم سینمایی و نه توی مدارس، چیزی به اسم تاریخ جنبش دانشآموزی نداریم. من که توی هفتاد بودم، دههی فجر شاید بهترین ده روز مدرسه بود؛ چون میرفتیم به سمت تئاتر و مراسمهای دهه فجر. این هم آرام آرام از اواسط دهه هفتاد از بین رفت. دلیل اصلیاش این است وقتی که ما به هر پدیدهای توی انقلاب اسلامی نگاه تبلیغی داشته باشیم، با نگاه تبلیغی یک دهه میتوانیم جلو برویم. بعدش آن نگاه تبلیغی هم فراموش میشود. نسبت به جنبش دانشآموزی هم همین اتفاق افتاد. توی دهه هفتاد، یک نگاه تبلیغی نسبت به آن قبلی بود. توی مدارس، گروه سرود و همین دست بازیها و بعدش هم که دیگر از بین رفت. همین الان ما حتی نمیدانیم چند تا دانشآموز شهید داریم! اینجا میگویند سی و شش هزار تا، بنیاد شهید میگوید سی و سه هزار تا، بنیاد سازمان میگوید چهل هزار تا! یعنی خیلی مسخره است ما حتی تعداد نداریم؛ نه در مورد دانشآموزی، در مورد شهدای ترور هم نداریم. این هفده هزار تا یکی گفته، بقیه ادامهاش را دادند همینطوری دارد میچرخد. دوستان حتماً خاطرشان هست دهه هفتاد، همیشه توی پوسترها مینوشتند سیصد و سی هزار شهید! پنج شش سال پیش شد دویست و بیست هزار تا! آرام آرام صد هزار تا ازش افتاد. من دیدم چند روز پیش بنیاد شهید گفت دویست و هجده هزار تا، بنیاد دیگری گفت دویست و بیست و دو هزار تا. یعنی آدم خجالت میکشد توی جمهوری اسلامی ما هنوز تعداد نداریم! دو سال پیش بچههای اتحادیه یک جلسه گذاشته بودند آمدند گفتند بیایید مستند بسازیم در مورد دانشآموزان اتحادیه دانشآموزی. من گفتم یک چیزی بدهید ما بخوانیم. یک کتاب آقای یعقوب توکلی بود آن موقع میشد خواند. حالا دوستان همت کردند با دویست نفر مصاحبه گرفتند؛ اما اصل قصه این است که وقتی محتوا نیست شما چه انتظاری از سینما دارید چه انتظاری از رسانه دارید که بیاید کار انجام بدهد؟ تا زمانی که محتوا اینجا تولید شود، کار همینجا هم هست انجام میشود؛ اگر نشود هیچ قدمی نمیشود برداشت. توی سینما شاید یک قدم یک نفر همت کرده رفته آن بیست و سه نفر دانشآموزی که توی جنگ بودند یک گروه سرود، شاید صدها از این سوژهها وجود دارد ولی خب اتحادیه تازه سال 98 به این نتیجه رسیده که برود مصاحبه کند. حدسم این است که احتمالاً سی درصد را نگرفته چون فوت کردند. حدس من این است که سی درصد حتماً … هیچ مرکز اسنادی الان وجود ندارد؛ فقط یک نفر برود نامههای دانشآموزان به امام را از دفتر نشر امام بگیرد. عجیب و غریب است! فقط یک نفر برود الان پروندههای مدارس مفید، مدارس علوی، مدرسهی البرز، اینها را برود بگیرد بیاورد. وحشتناک! ما کلی شهید دانشآموز داریم که رتبهی یک و دو کنکور شدند. شهید مهران فامیلیاش یادم رفته است، رتبهی پنج کنکور است. اینها به ترم نرسیدند! یعنی خورده به تابستان رفتند جبهه شهید شدند. به ترم یک هم نرسیدند. من خودم سی تا چهل تا از این شهیدها پیدا کرده بودم که مدارک ایشان هست و برخی از این مدارک الان افتاده توی انباریها! اصلاً از بین رفته باشند. این حرفهایی که میزنند مال ده سال پیش است آن موقع که من دنبال این شهدا بودم. مدارکشان حتی از بین رفته. پس ما نه کار سندی کردیم، نه کار پژوهشی کردیم، نه کار آماری کردیم. بعد آن وقت باید بنشینیم جلسه برگزار کنیم ثابت کنیم که بوده! تازه الان باید بنشینیم ثابت کنیم که بوده!
من به نظرم اگر قرار باشد احیایی بخواهد صورت بگیرد یا بخواهد یک نوسازی صورت بگیرد، اولینش این است که آن چه که بوده را باید روایت کرد. این که الان جامعه جدی نمیگیرد دانشآموز را، خب نمیبیند که این دانشآموز توی نهضت سوادآموزی چه کرده، توی جهاد چه کرده، توی جنگ چه کرده، مقابله با سازمان چه کرده. از عقبه بیخبر است، همان اتفاقی که موقع پهلوی اتفاق افتاد. وقتی که پهلوی گفته نشد، الان وضعیت ما این است که بالاخره جامعه یک دوگانهای برایش اتفاق افتاده که خمینی بهتر است یا شاه بهتر است. یعنی این عدم رعایت پهلوی، نتیجهاش به اینجا میرسد. پس اگر قرار باشد که یک احیایی توی جنبش دانشآموزی که الان وجود ندارد بخواهد احیایی صورت بگیرد باید آن عقبه بیان شود. برای عقبه هم بلافاصله باید کار پژوهشی و یک مرکز اسنادی باید شکل بگیرد توی اتحادیه. واقعاً نمیشد این کار را سال 95 انجام داد؟ نمیشد سال 90 انجام داد؟ این دلیلش این است که همهی سازمانهای ما از سازمان تبلیغات بگیرید تا بسیج دانشجویی و دانشآموزی رفتند به سمت کار تبلیغاتی. سیزده آبان، دو تا اتوبوس سه تا اتوبوس دانشآموزان سوار بیایند آنجا و 20:30 و دو تا مرگ بر آمریکا و تمام شود و برود. جنبش دانشجویی ما هم همین کار را کرده. کسی نرفته ببیند اصلاً این اسناد لانه جاسوسی که میگویند اسناد لانه جاسوسی است، آنجا لانه جاسوسی بوده که حالا سیزده آبانش برگزار شود؟ یعنی تا موقعی که از کار تبلیغی، ما عبور نکنیم نرویم به سمت کار طبیعی و برای کار طبیعی هم تولید محتواست و همین درجا زدن و بدتر وجود خواهد داشت.
دکتر سلیمی نمین از فعالین و متخصصین این حوزه نیز افزود:
طبیعی است که برای این کار باید از همهی امکانات استفاده شود. یعنی اگر میخواهید مستندسازی کنید باید حتماً بتوانید شما مادهی خام را که حالا میشود تاریخ شفاهی بهش اطلاق کرد، جمعآوری شود تا بتواند مستندساز با رجوع به این منابع، یک احیای تاریخ کند تا ما بتوانیم از تاریخ بهرهی لازم را ببریم. منتها آنچه که الان متأسفانه دارد اتفاق میافتد، این است که هر چه نسل امروز اداره کنندهی جامعه، مسنتر میشود نگاه به جنبش دانشآموزی، تنزل پیدا میکند. خیلی خفیفتر میشود. یعنی هر چه آدمهای مسنتری جامعه را اداره میکنند، طبیعتاً برایشان باور این که یک دانشآموز هم بتوانند با ادارهی جامعه نقشآفرینی کند دشوارتر و تقریباً جنبهی محال پیدا کند. وقتی شما الان مشغولیتی دارید در حد در سن هفتاد هشتاد سال، طبیعتاً فکر نمیکنید که یک فرد پانزده ساله بتواند جای شما را بگیرد یا تلقی اصلاً توهین برای خودتان خواهد شد که او در ارتباط با سیاستگزاریها بتواند ایفای نقش کند. طبیعتاً با این روند قطعاً بله این باور سخت خواهد بود که ما بتوانیم مجدداً قشر دانشآموز خودمان را به صحنه بیاوریم. نه تنها به صحنه بیاوریم؛ بلکه نقش او را در ریلگذاریها یا اصلاحگریها بپذیریم و پذیرا باشیم. این تا یک حرکت بنیادینی صورت نگیرد چنین تغییری ما شاهد نخواهیم بود.
قطعاً بیان تجربیات گذشته میتواند این ذهنیت را اصلاح کند. یعنی مرتب به ما یادآور شود که اقشار مختلف جامعه در چه مقاطعی چه نقش آفرینیهایی در تاریخ داشت. الان فکر میکنید چرا اینقدر ضدیت با حرکت جنبش دانشجویی در سیزده آبان دارد صورت میگیرد؟ چرا فکر میکنید؟ یعنی علیرغم این که اسناد، بهترین گواه بر صحت حرکت دانشجویان. یک موقع است دانشجویان بر اساس یک خودسری، ماجراجویی، یک کاری میکردند بعد میرفتند میدیدند اسنادی هم وجود ندارد. حرکتشان کاملاً عبث تلقی میشد. دانشجویان ما در سال 58 یک ارزیابی میدانی دارند، یک تحلیل میدانی دارند از واقعیتهای روز جامعهشان. بعد به میدان میآیند و میتوانند با سابقهترین جریانات سیاسی را در کشور به دنبال خودشان بکشانند. یعنی یک جوان بیست ساله که قطعاً از جنبش دانشآموزی آمده، یعنی یک سابقهی قوی در جنبش دانشآموزیاش داشته؛ و الاّ سال اول و دوم دانشگاه که رشدی یهو صورت نمیدهد. یک عقبهی قویِ فهمی و معرفتی داشته به لحاظ شناخت جامعه. خب چی میشود که یک عده دانشجوی بیست ساله و بیست و یک ساله میتوانند همهی جریانهای مدعی سیاسی را که سالها سابقه دارند از نهضت آزادی، جبههی ملی و گروههای مختلف. همهی اینها را به دنبال خودشان بکشانند و وارد یک عرصهی سیاسی جدیدی کنند. این نشان میدهد که انقلاب اسلامی به جوان باور دارد؛ یعنی جوان را توانسته به میدان بیاورد. اگر انقلاب اسلامی در دوران حیات پربرکتش در قبل از انقلاب، اتکا به جوان نداشت یعنی روحانیت در زمینهی اقناع جوان حرکت نمیکرد، این تحوّل بزرگ رخ نمیداد. ولی آگاهانه و هوشمندانه امروز دارد تلاش میشود که آن الگو را یا آن تجربهی بسیار عظیم را چه کار کنند؟ در هم بشکنندد، تحقیر کنند، له کنند تا این احساس به وجود نیاید که جوان میتواند در جامعهی ما منشاء تحوّلات عظیم باشد و همهی جریانات را ازشان رد شود و آنها را به دنبال خودشان بکشد. به ویژه این که شناخت دقیقی از جامعهی خودش و زمان خودش داشته باشد. این نبوده و این که دانشآموز ما علاوه بر مطالعه در مورد مسائل ایران، جنبشهای امریکای لاتین را مورد مطالعه قرار می داد، جنبشهای افریقا را مورد مطالعه قرار میداد. واقعاً شناخت عمیقی بود. من خودم در دوران دانشآموزی، ما بسیاری از جنبشهای امریکای لاتین را به خوبی میشناختیم و مطالعه کرده بودیم. از رهبرانشان، از اندیشهی رهبرانشان خوانده بودیم. این عقبه عرض کردم حاصل کار جدیِ روحانیت ما در عرصهی جوانان و پرورش جوانان بود که این را به نظر من اگر یک مقداری شما در گردآوریها دقت کنید و بتوانید این الگو را خوب عرضه کنید این تجربه را خوب عرضه کنید، به نظر من بر بسیاری از مشکلاتتان توی زندگی فائق میآیید.
در پایان نیز دکتر فخرزاده گفت:
قطعاً بیان تجربیات گذشته میتواند این ذهنیت را اصلاح کند. یعنی مرتب به ما یادآور شود که اقشار مختلف جامعه در چه مقاطعی چه نقش آفرینیهایی در تاریخ داشت. الان فکر میکنید چرا اینقدر ضدیت با حرکت جنبش دانشجویی در سیزده آبان دارد صورت میگیرد؟ چرا فکر میکنید؟ یعنی علیرغم این که اسناد، بهترین گواه بر صحت حرکت دانشجویان. یک موقع است دانشجویان بر اساس یک خودسری، ماجراجویی، یک کاری میکردند بعد میرفتند میدیدند اسنادی هم وجود ندارد. حرکتشان کاملاً عبث تلقی میشد. دانشجویان ما در سال 58 یک ارزیابی میدانی دارند، یک تحلیل میدانی دارند از واقعیتهای روز جامعهشان. بعد به میدان میآیند و میتوانند با سابقهترین جریانات سیاسی را در کشور به دنبال خودشان بکشانند. یعنی یک جوان بیست ساله که قطعاً از جنبش دانشآموزی آمده، یعنی یک سابقهی قوی در جنبش دانشآموزیاش داشته؛ و الاّ سال اول و دوم دانشگاه که رشدی یهو صورت نمیدهد. یک عقبهی قویِ فهمی و معرفتی داشته به لحاظ شناخت جامعه. خب چی میشود که یک عده دانشجوی بیست ساله و بیست و یک ساله میتوانند همهی جریانهای مدعی سیاسی را که سالها سابقه دارند از نهضت آزادی، جبههی ملی و گروههای مختلف. همهی اینها را به دنبال خودشان بکشانند و وارد یک عرصهی سیاسی جدیدی کنند. این نشان میدهد که انقلاب اسلامی به جوان باور دارد؛ یعنی جوان را توانسته به میدان بیاورد. اگر انقلاب اسلامی در دوران حیات پربرکتش در قبل از انقلاب، اتکا به جوان نداشت یعنی روحانیت در زمینهی اقناع جوان حرکت نمیکرد، این تحوّل بزرگ رخ نمیداد. ولی آگاهانه و هوشمندانه امروز دارد تلاش میشود که آن الگو را یا آن تجربهی بسیار عظیم را چه کار کنند؟ در هم بشکنندد، تحقیر کنند، له کنند تا این احساس به وجود نیاید که جوان میتواند در جامعهی ما منشاء تحوّلات عظیم باشد و همهی جریانات را ازشان رد شود و آنها را به دنبال خودشان بکشد. به ویژه این که شناخت دقیقی از جامعهی خودش و زمان خودش داشته باشد. این نبوده و این که دانشآموز ما علاوه بر مطالعه در مورد مسائل ایران، جنبشهای امریکای لاتین را مورد مطالعه قرار می داد، جنبشهای افریقا را مورد مطالعه قرار میداد. واقعاً شناخت عمیقی بود. من خودم در دوران دانشآموزی، ما بسیاری از جنبشهای امریکای لاتین را به خوبی میشناختیم و مطالعه کرده بودیم. از رهبرانشان، از اندیشهی رهبرانشان خوانده بودیم. این عقبه عرض کردم حاصل کار جدیِ روحانیت ما در عرصهی جوانان و پرورش جوانان بود که این را به نظر من اگر یک مقداری شما در گردآوریها دقت کنید و بتوانید این الگو را خوب عرضه کنید این تجربه را خوب عرضه کنید، به نظر من بر بسیاری از مشکلاتتان توی زندگی فائق میآیید.