ماجرای اساسنامه

علیرضا حاجیان زاده (متولد 1340 در تهران) از موسسین اتحادیه این بار از جزئیات تصویب اساسنامه اتحادیه در شورای عالی انقلاب فرهنگی و به رای گذاشتن آن در اولین کنگره در سال 68 میگوید:

علاقه مند بودیم که بالاخره پای دانش‌آموزها را وسط بکشیم و در تصویب اساس‌نامه در شورای مرکزی نقش اساسی ایفا بکنند.

 کنگره اول را در دبیرستان البرز تهران برگزار کردیم و جمعیتی بسیار زیادی بالغ بر هزار نفر حضور داشتند، اما تعداد آراء، حدود چهارصد و پنجاه است که البته علت آن هم اینست که افرادی که حضور داشتند همگی دانش آموز نبودند و افرادی از قبیل مسئولین استانی و شهرستانی هم حضور داشتند .

دو هدف در برگزاری این کنگره بود . یکی تصویب اساس‌نامه داخلی اتحادیه و مدل آن هم همان آری یا نه بود که مدل آن را از نظام جمهوری اسلامی گرفته بودیم و یکی هم انتخابات اعضای شورای مرکزی، که اعضای شورای مرکزی که در حال فعالیت بودند، همه رأی آوردند. البته آن موقع همه دانش‌آموز نبودند و همان افراد پایه گذار اتحادیه بودند (آقای حاجیان زاده ،آقای فراهانیان و آقای معماری و آقای ابراهیم‌آبادی و آقای محبی) همان افراد قبلی منتها با رأی کنگره. یعنی از آن به بعد بود که دیگر رأی کنگره مطرح شد و اعضای شورای مرکزی با رای اعضای کنگره مشخص می شدند. البته دو نفر هم از شهرستان‌ها بودند که وارد شورای مرکزی شدند (آقای ثقفی و آقای پیروان)

این اساسنامه در کنگره دوم هم دوباره مطرح شد و تعدیل شد و اصلاحاتی هم صورت گرفت و دوباره به رأی گذاشته شد و در ادامه خواستیم که اساسنامه را از  جانب نماینده ولی فقیه به تصویب برسانیم.

 به ما گفته شد که باید اساسنامه اتحادیه را به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی برسانیم ولی نظر ما این بود که ما نماینده رهبری داریم که این بالاتر از شورای عالی انقلاب فرهنگی و مصوبه آن است. ولی در فشار مسائل اداری قرار گرفتیم طوری که بانک برای اتحادیه حساب باز نمی‌کرد، مالیات برایمان می‌آید، ساختمان‌ها را می‌خواستیم سند بزنیم، باید به نام اشخاص سند میزدیم و مسائل این چنینی که بالاخره ما را به این جمع‌بندی رساندکه باید مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی را بگیریم. از زمانی که این مسئله را حل کردیم یعنی از زمانی که ما اساسنامه را توی شورای عالی به تصویب رساندیم، این مسائل تقریباً حل شد.

مشورت‌هایی که کرده بودیم به این جمع‌بندی رسیده بودیم که اصلاً اساسنامه نیازی نیست و بهتر است که یک ماده واحده‌ای تنظیم کنیم که در شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب برسد که این ماده واحده قانون می‌شود و بعد ذیل آن به شکل داخلی آیین‌نامه تنظیم می‌کنیم. پس ابتدا ماده واحده را نوشتیم و خیلی هم روی آن کار کردیم که البته سه خط هم بیشتر نبود. ازآقای تقدیسیان هم خیلی کمک گرفتیم در این زمینه، چون ایشان تسلط بسیاری خوبی در مسائل حقوقی داشتند  و من با ایشان مرتب جلسه می‌گذاشتم  و در نهایت متن‌مان را تنظیم کردیم و در دستور شورای عالی انقلاب فرهنگی گذاشتیم.

در شورای عالی انقلاب فرهنگی کمیته کارشناسی برای این ماده واحده تشکیل دادند که آقای مخبر دبیر آن بودند و به علاوه آن دو نماینده دیگر نیز گذاشتند و من هم از طرف اتحادیه در آن کمیته شرکت می کردم.

در کمیته نظر تغییر کرد و کارشناسان نظرشان این بود که اساس‌نامه ، باید مورد بحث قرار بگیرد که نظر ما این بود که  در واقع میخواهیم که اساس‌نامه بیاوریم ولی ترس از آن داریم که اساس‌نامه در مراحل اداری خودش زمان زیادی ببرد.  و ماده واحده از آنجایی که سه خط است زود تصویب می‌شود. ولی نظرشان این بود که ما باید روی اساس نامه کار کنیم وکار کارشناسی‌اش را آنها انجام دهند.

شروع به نوشتن اساس‌نامه کردیم و پیش‌نویسش را من کار کردم و دوستان نظر دادند و در شورای مرکزی چندین بار مطرح کردیم. خیلی روی اهداف بحث کردیم، ابعاد مختلف را سعی کردیم توی اهداف ببینیم. روی ساختار خیلی بحث کردیم که بالاخره هم جایگاه نماینده‌ی ولی فقیه به عنوان عالی‌ترین رتبه باشد، هم جایگاه کنگره و دانش‌آموز به عنوان عالی‌ترین رتبه‌ی دانش‌آموزی باشد. همه‌ی این‌ها را عبارت‌هایش را طوری نوشتیم که این دقت‌های لازم انجام بگیرد.

متن تقریباً آماده شده بود که در کارشناسی یک مشکل ‌ به وجود آمد : گفتند که ما در اساس‌نامه نمی‌توانیم اسمی از ولی فقیه  بیاوریم. چون ما نمی‌توانیم برای ولی فقیه تصمیم بگیریم پس یا باید ولی فقیه‌اش حذف شود، یا خودتان بروید با ولی فقیه هماهنگ کنید. در واقع نه امکان داشت با ایشان هماهنگ کرد و نه امکان داشت اسمشان را حذف کرد و این اولین شوکی بود که به ما وارد شد، ولی در ادامه راه حلی پیدا شد و آن جمله را طوری درست کردیم که تعیین تکلیف برای ولی فقیه نباشد چون در واقع اتحادیه نماینده ولی فقیه دارد و باید در اساسنامه ذکر شود ولی نباید نوشته شود که باید داشته باشد، و جمله را طوری تغییر دادیم که اتحادیه دارای نماینده ولی فقیه هست!

نهایتاً قرار برآن شد که به شورای عالی برود. ولی از آنجایی که وزیر آموزش و پرورش عضو شورای عالی است و دارای نظر است، وزیر آموزش و پرورش را هم از قبل در جریان گذاشتیم و از آنجایی که ایشان رابطه خوبی با اتحادیه داشت و به وجود نیروهایی این چنین برای کمک به آموزش و پرورش نیاز داشت به ما کمک کردند.

بالاخره وارد صحن شورا شدیم و رئیس شورا هم آقای هاشمی رفسنجانی بودند. من را هم دعوت کردند. آقای نجفی هم به من گفت بیا کنار من بنشین که اگر سؤالی از من کردند ، سریعا به من بگویی که من چه باید بگویم.

مشکلاتی هم در صحن به وجود آمده بود مثلا یکی از آن ها آقای دکتر احمد احمدی بودند که به صراحت می‌گفت«آقا مگر سرتان درد می‌کند، چه چیزی را دارید تصویب می‌کنید؟ ، یک نهادی دارید راه می‌اندازید نه اولش معلوم است نه آخرش معلوم است».

در اینجا آقای نجفی(وزیر آموزش و پرورش) دفاعی می کرد وگفت « ما نمی‌خواهیم یک چیز جدید راه بیندازیم، این‌جا قبلا راه افتاده و نماینده رهبری هم در راس آن است، و تشکل معتبری است ما هم با آن ها کار می‌کنیم ، و آن ها به ما کمک می‌کنند و برای ما خیلی مؤثرند.»

مشکلی که در ادامه ایجاد شد آن بود که اساسنامه بعد از تصویب می بایست ابلاغ می شد ، و ابلاغ آن هم فرایندی داشت.

برای ابلاغ ، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی باید مصوبه را برای رئیس جمهور بفرستد.

حال از انتهای این روند بگویم که اتفاق  بسیار خوبی افتاد ، ما در سال 72 اردویی در باغ سبزه داشتیم. که از سال 69 تا  72تشکیل می‌شد ،و چهار سال متداول اردوهای خیلی خوبی داشتیم. یک یا  دو نوبت آن هم در درکه برگزار شد . از این اردوها یک حُسن استفاده‌هایی هم می‌کردیم  مثلا آقای هاشمی رفسنجانی را دعوت کردیم و گزارشی در حضورشان دادیم و آن‌جا درخواستمان را هم مطرح کردیم.

من بلند شدم و به عنوان نماینده‌ی جمع صحبت کردم و در واقع گزارشی از اردو و اتحادیه دادم، و گفتم که ، این دانش‌آموزهای کشور و این نماینده‌ی دانش‌آموزان کشور از شما درخواستی دارند، آن هم این که شما به عنوان رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی، مشکل اساس‌نامه اتحادیه را که الان تصویب شده و ابلاغ نمی‌شود و در مرحله‌ی آخر تصویب است را حل کنید.که دقیقاً یک هفته الی ده روز بعد آن بود که ایشان دستور داد و به جریان افتاد که بعدتصویب و ابلاغ شد.

 این فرایند دو سالی طول کشید یعنی از سال 72-71 شروع کردیم، و 74  تصویب و ابلاغ شد.

→ خواندن مطلب قبلی

کنگره ای از جنس کربلا

خواندن مطلب بعدی ←

نمی‌گفتیم پول نیست پس نمی‌شود کار کرد!

نوشتن نظر شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *