خاطره ای از زیارت عاشورا در مرز خسروی…

احمد کلاه مال همدانی:

بعد از برگزاری همایش  کنگره راه کربلا در فروردین 77 هماهنگ کردیم که بچه ها را از سراسر کشور به مرز خسروی ببریم. برای هماهنگی به کرمانشاه رفتیم و با سردار فضلی که آن موقع فرمانده بود برای اسکان و غذا صحبت کردیم. او قول مساعد داد و پرسید چند نفر هستید؟ مد نظر ما 200-300 نفر بود و او گفت تا صدهزار نفر را میتوانیم اسکان و غذا بدهیم بگویید چند نفرید؟ من زبانم چرخید که 2500 نفر هستیم. او هم قبول کرد. بیرون که آمدیم برادر دهقان گفت همدانی هیچ میدانی 2500 نفر یعنی چی؟ مگه ما 200-300 نفر بیشتر هستیم؟ گفتم من دیدم او میگوید 100000 نفر منم گفتم 2500 نفر. برای آن روز از استانها آنقدر دانش اموز آمد که دقیقا 2500 نفر شدند و آنها را به نقطه صفر مرزی بردیم و مراسم دعا توسل و زیارت عاشورا آنجا برگزار شد. دانش اموزان با هر چه دستشان بود خاک آنجا برمیداشتند و گریه و زاری کل منطقه را گرفته بود. گروه سرودمان هم که نابینا بودند آمدند و کلی انجا خواندند و حال و هوا عاشورایی شد. دانش اموزان هجوم بردند به سمت دربها و نرده های مرز به این عشق که اگر این نرده ها را رد کنند کربلا منتظرشان است. عراقیها کاملاً اسلحه کشیدند . ما خیلی ترسیده بودیم. آقای دهقان سر من داد می‌زد این چه وضعیه آخه! ببین چکار داری می‌کنی! که من گفتم توکل به خدا هیچی نمیشه غصه نخور.

به هر زحمتی بود بچه ها را راضی کردیم که سوار اتوبوسها شوند که برگردیم.

→ خواندن مطلب قبلی

کنگره راه کربلا- حسین مظفر

خواندن مطلب بعدی ←

خطبه عقد… – خاطره ای از دکتر داوود احمدیار

نوشتن نظر شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *