اولین نشست تبیینی، تحلیلی جنبش های دانش آموزی ایران برگزار شد.
دکتر احمد کلاه مال همدانی:
شهید بیکمحمدی صبح تا شب میایستاد، شب تا صبح میایستاد که جزوات ما را برساند با همان فتواستنسیلهای سابق. میدانست که کار سختی بود خودش صفحهبندی میکرد آماده میکرد تکثیر میکرد، تو آن حجم کشوری. یکی دو نفر هم بیشتر نبودند.با یک عشق خاصی انجام میداد. هر موقع که مراسمی بود که توی نمازخانه پایین، آنجا من شاهد بودم که واقعاً این بچه از خود بیخود میشد اصلاً دیگر متوجه نمیشد میرفت توی عالمهای دیگر. تا این که چندین بار جبهه رفت. یک بار زمانی بود که حضرت امام گفته بودند که بدون اجازهی مسئولینتان حق ندارید جبهه بروید. ایشان جبهه بود از جبهه کوبیده بود آمده بود تهران، آمد جلوی پلهی طبقه اول، طبقه دوم، آقای حاجیان را دید. با لباس جبهه هم آمده بود. آمده بود اجازه بگیرد از آقای حاجیان به عنوان مسئول اتحادیه که دوباره برگردد. آقای حاجیان اصرار میکرد میگفت بابا تو همهی خدمتهایت را کردی من اجازه نمیدهم. اینقدر این بچه اصرار کرد که آقای حاجیان کلافه شد گفت خوب برو. رفت که دیگر برنگشت. شهید شد.